به گزارش "ورزش سه"، چند دهه از زمانی که گری لینهکر به عنوان بهترین فوتبالیست انگلیسی و یکی از بهترین مهاجمین تاریخ فوتبال این کشور مطرح بود نمیگذرد. لینهکر بعد از بازنشستگی از فوتبال به عنوان کارشناس و مجری تلویزیونی فعالیتهای گستردهای داشته و این روزها در شبکههای اجتماعی و به خصوص توییتر هم چهرهای جنجالی است. والتر ساموئل برای روزنامه دیلیمیل مصاحبهای اختصاصی و مفصل با لینهکر انجام داده که برگردان آن را در ادامه میخوانید.
در ستون فید توئیتر گری لینه کر دو ستون وجود دارد. اولی به او پیامهای افراد با تیک آبی و آنهایی که دنبال کرده را برایش یادآوری میکند و دیگری به صورت رندوم.
این میتواند کمیجالب باشد. او میگوید: "در مواردی که وسوسه شده ام به آنجا نگاه کنم، همیشه از این کار پشیمان شده ام."
اما آنهایی که واقعا توهین آمیز هستند، میدانید - اگر آنها را ملاقات کردید احتمالا به چنین افرادی اهمیت نمیدهید، چرا من خودم را اذیت کنم؟ اینها افرادی هستند که تصاویر زشت روی اماکن عمومیمیکشند.
در گذشته لینه کر عادت داشت از او در مورد گلهایش سوال کنند. این روزها، متداول ترین سوالات مربوط به اشکهای پل گاسکوئین در جام جهانی 1990، یا عطر و طعم مورد علاقه او (نمک و سرکه، گرچه آشپزی خانگی این روزها بیشتر مورد توجه اوست). اما ماهیت مدرن لینکه کر در چنین توئیتهایی فاش میشود. این همان چیزی است که او را هنگام اجرای برگزیت به تلاش برای ایجاد آگاهی عمومیسوق داد، هنگامیکه او تبدیل به یک صدای بسیار قدرتمند نسبت به هر یک از رهبران سیاسی دیگر شد.
لینکه کر 2.0 در واقع در 18 اکتبر 2016 راه اندازی شد. در روزگاری که روزنامههای ملی ناامیدی پمپاژ میکردند، لینه کر توئیت کرد: "رفتار برخی با این پناهندگان جوان کاملا نژادپرستانه و بی عاطفه روح است. چه اتفاقی برای کشور ما میافتد؟"
نمایندگان محافظه کار مجلس خواستار برکناری او توسط بی بی سی شدند؛ تامیرابینسون و حامیانش در رسانههای اجتماعی این موضوع را مطرح کردند. و اینگونه، وینگر چپی به نام لینه کر متولد شد، 7.5 میلیون دنبال کننده.
گری لینه کر در این خصوص گفت: "من حزب سیاسی نیستم. رای من نیز مشخص نیست. من در بعضی از مواقع به همه آنها رأی داده ام و حالا کارم را تایید نمیکنم. من سوسیالیست نیستم اما احتمالا دیدگاهی متمایل به چپ و لیبرال دارم. البته وینگر چپ هم نیستم و اینجا نیز نقشی مانند دورانی که بازی میکردم دارم. اگر وسط باشم خیلی خوشحال ترم. من از هر دو طرف مورد توهین قرار میگیرم.
پدر من طرفدار حزب محافظه کار بود که به تاچر علاقه داشت کوچک به نظر من این زندگی است که راه شما را معلوم میکند، من نیز همیشه همراهی کرده ام. آنچه در مورد پناهندگان گفتم؟ موارد بسیار ناخوشایندی وجود دارد که آنها را با سوسک و چیزهای دیگر مقایسه میکند و من فقط گفتم این حرفها نزادپرستانه است، شاید من حرفم را با لحنی تهاجمیبیان کردم، اما آن موفع اینگونه احساس میکردم.
بعد همه به من هجوم آوردند، من تیتر یک شدم و واقعا از این شرایط تعجب کردم. این افراد فقیر، کشورشان بمباران شده، آنها مجبور به فرار شده اند، بچههای آنها سوار قایق هستند، مردم در حال غرق شدن هستند و شما به خاطر همدردی با آنها به من حمله میکنید؟ اشتباه برداشت شده است. ممکن است دغدغه شما این باشد که هر کسی بواسطه شغلش نباید هر حرفی بزند و من چنین کاری کرده ام، اما با افرادی که در حال غرق شدن هستند احساس همدردی نمیکنید؟ تمام دنیا باید گرد هم آمده، مواظب یکدیگر بوده، هر کادام سهمیعادلانه داشته باشند، زیرا آنها نیز مانند ما انسان هستند.
و من چه 350 دنبال کننده داشته باشم یا 7.5 میلیون نفر، دقیقا همین کار را میکردم. مردم میتوانند در مورد دیدگاههای من اعتراض کنند، اما تصمیم در مورد فالو کردن با شماست. مردم میگویند نمیخواهند چنین چیزهایی را ببینند اما پیغام برای شان میآید، خب، پیغامهای من را بی صدا کنید، من را مسدود کنید، هر کاری که میخواهید انجام دهید. و من بعضی اوقات لجباز هستم. هرچه مردم بیشتر به من بگویند توئیت نکن، به فوتبال بچسب، بیشتر باعث میشود که من به فوتبال نپردازم.
و همان افرادی که به من میگویند که به فوتبال بپرداز، خواه لوله کش، برقکار، بازیکن کریکت، یا دروازه بان سابق انگلیس (پیتر شیلتون، هم تیمیسابق لینه کر، طرفدار شدید برگزیت است)، همه آنها در مورد همه دیدگاهی دارند و آنهایی که میخواهند شما ساکت باشید، همیشه افرادی هستند که دیدگاه متفاوتی نسبت به شما دارند.
من این موارد را باور نکردنی میدانم، زیرا بازی همه تیمها را نشان میدهیم، اما در پایان شما فقط باید 10 دقیقه بیشتر بیدار بمانید تا بازی تیم مورد علاقه تان را ببینید، اما همیشه شکایات وجود دارد و آنها همیشه میگویند چرا بازی تیم مورد علاقه شان را زودتر پخش نمیکنید. و آنها میگویند، "شما مغرضانه عمل میکنید!" نه، این شمایید که مغرضانه انتقاد میکند.
من فکر میکنم یکی از مشکلات رسانههای اجتماعی این است که همه را پرخاشگر کرده است. همه چیز خیلی سریع تشدید میشود و بعد از آن اتفاق مهیبی رخ میدهد، مانند مرگ کارولین فلک و سپس همه تصمیم میگیرند به مدت چهار روز از هشتگ "مهربان باش" استفاده کنند و و سپس دوباره به حالت قبل باز میگردند.
آنچه کمتر کسی درباره لینه کر به آن توجه میکند، مسیر او است. افراد زیادی در خانههای زیبا، در مناطق خوب لندن زندگی میکنند و حقوق خوبی میگیرند، که نمیتوانند به پناهندگان یا عدالت اجتماعی اهمیت دهند. و قطعا خوی لینه کر مناسب با سیاستهای لیبرال نیست.
گری لینهکر پسر یک میوهفروش در بازار لستر است. پدر او بری اما پسری پرورش میدهد که به یکی از بهترین فوتبالیستهای دنیا تبدیل میشود. پسر او وارد دنیای فوتبال میشود در فضایی تنفس میکند که مساعد پرورش تفکر دستراستی است. ولی یک تیم فوتبال نمونه اعلای شایستهسالاری است. اگر کسی فوتبالیست خوبی باشد، فارغ از اینکه از چه خانوادهای میآید و چه مهارتهای اجتماعیای دارد، پیشرفت میکند و اگر هم به اندازه کافی خوب نباشد باید تلاشش را بیشتر کرده و خودش را به سطح تیم برساند.
گری لینهکر در زمان حضور در نمایشخانه ملی بریتانیا برای تماشای یک تئاتر میگوید:" من و پدرم تا یک هفته قبل از مرگ او خیلی کم وقت میکردم با هم درست و حسابی صحبت کنیم. یادم هست آخرین گپ و گفت درست و حسابی ما یک هفته قبل از مرگ او بود. ولی در همان یک هفته من بارها و بارها به لستر میرفتم و ما آنقدر با هم حرف زدیم که انگار تا قبل از آن اصلا با هم صحبت نکرده بودیم. یک روز به پدرم گفتم فردا صبح برمیگردم و او هم گفت باشه، دوستت دارم. هیچوقت نشنیده بودم این جمله رو بگه. نسل اونها عادت نداشت دوست داشتن خودش را ابراز کند".
لینهکر که به عنوان کارشناس برای شبکه بیبیسی انگلیس کار میکند همواره از صاحبکار خود حمایت کرده و میگوید بیبیسی برای انگلیس یکی از مولفههای هویت ملی است و کسی نباید برای تضعیف این بنگاه رسانهای در این کشور تلاش کند. اما از سوی دیگر سر الکس فرگوسن هیچگاه نه هوادار بیبیسی بوده و نه از لینهکر دل خوشی داشته. لینهکر اخیرا در یک پادگست خاطره جالبی از ملاقاتش با سر الکس در یکی از رستورانهای محبوبش را بازگو کرد. لینهکر که به همراه پسرش هری به رستوران رفته با دیدن فرگوسن به او سلام میکند تا با وجود اختلافهای قبلی رسم ادب را رعایت کرده باشد. اما سر الکس که در جمع دوستانش نشسته سر خود را برگردانده و به دست دراز شده لینهکر پاسخ نمیدهد و او را در میان جمع شرمنده میکند.
لینهکر در این باره گفت:" من آدم بخشندهای هستم ولی فکر کنم سر الکس چنین خاصیتی ندارد. ما با هم سابقه خوبی نداریم و چند باری با هم درگیر شدهایم. ولی این مسائل واقعا احمقانه است. همه چیز از مصاحبه با یک مجله شروع شد. من درباره شرایط مربیان بعد از بازیها در بیبیسی صحبت کردم و به صورت کلی گفتم آنها آنقدر فشار تحمل میکنند که پارانوئید میشوند و فکر میکنند همه ما مخالفشان هستیم. بعد آنها درباره سر الکس از من پرسیدند و من هم جواب دادم. بعدها طوری به نظر میرسید که انگار من همه آن حرفها را درباره سر الکس زدهام. برایش نوشتم و سعی کردم توضیح بدهم و بگویم که متاسفم ولی آنچه بیرون آمده اشتباه است. او هم در پاسخ دو خطی برایم نوشت که در واقع گفته بود من به حرفت باور ندارم. کمیبعد سر الکس در گفتگو با دیوید فراست در پاسخ به سوالی درباره مصاحبه من حسابی از خجالتم درآمد. من آن مصاحبه را از تلویزیون خانه تماشا میکردم و یادم هست که گفتم نه، اینطور نیست، اصلا اینطور نیست. حرفهای او آنقدر بد بود که حتی میتوانستم در دادگاه علیهاش شکایت بکنم. بعد از آن هم هر از چند وقت یکبار در رسانهها با هم برخورد میکردیم و بین ما اصطکاک وجود داشت.
گری لینهکر که این روزها در شبکههای اجتماعی بسیار فعال است در پاسخ به این سوال که از این نمیترسد که یک روز یک اشتباه، یک گاف بزرگ در این شبکهها به ضررش تمام شده و همه چیزهایی که در این سالها رشته است را پنبه کند؟ لینهکر میگوید:" چرا، این نگرانی را دارم که چنین بلایی یک روز به سرم بیاید. ولی من استراتژی دارم و هر چیزی را قبل از اینکه پست کنم میخوانم و اگر یک درصد شک داشته باشم که ممکن است سو تفاهم بوجود بیاورم دکمه ارسال را نمیزنم. چند باری شد که پستهایم سو تفاهم درست کرد و من بعدها پاکشان کردم. اما مساله آنقدر بزرگ نبود. بدترین اتفاقی که برایم افتاد زمانی بود که برای شبکه الجزیره کارشناسی میکردم. قرار بود در لندن کارشناسی چمپیونزلیگ را برایشان انجام دهد. ما یک بازی را پخش کردیم و قرار بود خلاصه بقیه بازیها را هم کارشناسی بکنیم. یادم هست در جریان توضیح دادن یک خوشحالی بعد از گل اشتباه بدی کردم که داشت جنجال زیادی درست میکرد و در نهایت مجبور شدم بابت حرفی که زده بودم عذرخواهی کنم".
گری لینهکر هوادار لسترسیتی است و این را بارها در تلویزیونها اعلام کرده. لینهکر در این باره میگوید:" من با اینکه بگویم هودار لستر هستم مشکلی ندارم به خصوص تا این اواخر که آنها خیلی خوب بودند و کسی را تهدید نمیکردند. ولی حالا اوضاع عوض شده. آنها حالا باشگاه ثروتمندی هستند که مدیریت خوبی دارد و هر فصل یکی از چهار تیم اول جدول است. من مشکلی ندارم که مردم بدانند طرفدار کدام تیم هستم ولی نمیخواهم فکر کنند که کارم فقط هواداری از این تیم است. من دوست ندارم ما کارشناسها وقتی درباره یک تیم صحبت میکنیم از کلمه " تیم ما" استفاده کنیم. من از القاب هم استفاده نمیکنم و مثلا به جیمیکاراگر نمیگوید "کارا". این لقبی است که لیورپولیها باید از آن استفاده کنند".
لینهکر در ادامه گفت:" بعضی چهرهها هستند که یک عمر در یک باشگاه توپ زدهاند و اگر آنها علنا از باشگاهشان هواداری کنند اشکالی ندارد و اتفاقا سرگرمکننده هم هست. ولی وقتی یک کارشناس یا یک مجری در استودیو حاضر میشود نباید به صراحت از یک تیم طرفداری کند چون نظراتش دیگر جانبدارانه میشود و مردم این را دوست ندارند. بله تصاویر من بعد از گل لیونل مسی در حالی دیده شده که در استودیو بالا و پایین میپرم ولی علتش این است که من عاشق بزرگی هستم. من وقتی لوکاس مورا هم در وقتهای اضافه برای تاتنهام گل زد همین واکنش را نشان دادم".
من ترجیح میدهم از نظر طرفداری متعادل و خنثی باشم. بیطرف بودن خیلی بهتر است. من سالها در انگلیس بازی کردم اما هرگز دوست ندارم از کلمه "ما" استفاده کنم. لستر، چلسی و یا هر تیم دیگری؟ اگر شما بلیط فصلی یک باشگاه را در اختیار داشتید به کجا میرفتید؟ هرجای دنیا؟ اگر این نمیتوانستم چنین کاری کنم قطعاً بارسلونا را انتخاب میکردم. در اینجا اما منچستر سیتی. اگرچه قطعاً بین ورزشگاههای لیورپول و سیتی جابجا میشدم.
من روشی که پپ گواردیولا ایجاد کرده و آن را توسعه داده را بسیار دوست دارم. همچنین عاشق شخصیت یورگن کلوپ هستم. او یک ستاره است و از انرژی بالایی نیز برخوردار است. اما فوتبال ساده است و شما میدانید که قصد دارید چه چیزی را بدست آورید. روشی که سیتی به آن عمل میکند بسیار هوشمندانه است. در هر دیدار یک تاکتیک و روش متفاوت را از آنها مشاهده میکنید. آنها همینگونه ادامه میدهند.
گاهی اوقات پپ گواردیولا کاری انجام میدهد که شما میگویید او چقدر باهوش است. درست مثل بازی منچسترسیتی مقابل رئال مادرید در هفته گذشته. با این وجود چنین عملکردی من را یاد یوهان کرایوف میاندازد. من مجذوب تمرینات گواردیولا شدهام. همچنین در زمان بازی نیز ارتباط بسیار خوبی با او برقرار میکردم. از طرف دیگر، بازیکنان پپ گواردیولا بسیار باهوش هستند و این هوش بسیار بااهمیت است. به ویژه آگاهی مکانی آنها. برای مثال لیونل مسی وقتی بازی میکند به تمام اطراف خود احاطه دارد. این یک مسئله اکتسابی نیست بلکه به هوش ارتباط دارد."
از طرف دیگر مردم درباره پل گاسکوئین نیز از من بسیار سوال میکنند. طرفداران اعتقاد دارند که او یک بازیکن غیر قابل انعطاف بوده است اما من به آنها میگویم که نه نه اصلا اینگونه نیست. او به عنوان یک فوتبالیست فردی شوخ و البته باهوش بود. پاسهای او دقیقا در همان جایی به شما میرسید که انتظارش را داشتید. من هنوز هم با گاسکوئین صحبت میکنم. در برخی مواقع به من پیام میدهد یا تلفنی به من زنگ میزند. آخرین مورد آن نیز به همین دو هفته پیش برمیگردد. او هر بار با یک شماره تلفن متفاوت با من زنگ میزند چرا که بیش از حد موبایلهایش را گم میکند. همین موضوع نیز باعث میشود که وقتی او زنگ میزند شما متوجه نشوید اما بعد سریع میگوید که سلام من گاسکوئین هستم. من مجبور شدم که شمارههای او را به خاطر این موضوع به این شکل در تلفنم ثبت کنم: گاسکوئین۱، گاسکوئین۲، گاسکوئین ۳،...
اخیراً فقط ۱۵ شماره تلفن از او داشتم. "
حالا وقت آن است که لینه کر برود به کارهایش برسد اما قبل از این اتفاق نهار را صرف میکند که شامل گوجه فرنگی، رازیانه و فلفل میشود!
او به آشپزی به عنوان امری سرگرم کننده نگاه میکند و از این موضوع لذت میبرد.